رمان(عشق یا رفاقت؟🔗
P:3
سلام 💚
اصلا سلام نمیدم🤍
باهاتون قهرم😭 حمایت بسیار کم هست😢
ولی چکار کنم که دوست تون دارم 😮💨
باشه💜فقط بخونید لایک نکنید🍓
😢😮💨ادامه......
عشق با رفاقت ؟
P:3
*************************************
سلام من اومدن با پارت 3😮💨
چرا آه میکشم ؟چون حمایت خیلی کمه🙄
چرا اینقدر با من بد هستید گناه دارم😔
ازم حمایت کن که قراره جذاب شه ❤️
*************************************
ساعت ۵ بیدار شدم و لباس ها مو پوشیدم❤️
یه قهوه داغ خوردم تا سرحال شم☕️
مین دو : تهیونگ ماشین حاضره تا تو رو به محل کنسرت ببره !
تهیونگ : آمدم مین دو .
سوار ماشین شدم و به کنسرت رفتم😃
هنوز ساعت ۵:۳۰ بود اما باید زود می رفتیم تا گریم شیم
🙂🙃
وقتی رسیدیم کلی آدم بیرون ماشین منتظرم بودن☺️
من عاشق آرمی ها هستم و این زندگی رو به اونا مدیونم
پیاده شدم💚
*********************************
خبرنگاران : هی اون کیم تهیونگ هست ❤️
زود باشید ازش عکس بگیرید 📸
وای خدا چه جذابه 💜
********************************
تهیونگ : وارد سالن شدم 💜
بچه ها رو دیدم که نشستن🤩
کوکی : خوش آمدی تهیونگ 🩷
جین : هی پسر بیایید بریم واسه گریم یک ساعت دیگع اجرا هست 🩷
تهیونگ : آره بریم !
روی صندلی مخصوص گریم نشستیم 🩷
گریم یه ساعتی طول کشید اما بالاخره تمام شد😮💨
کل سالن داشت می ترکید😘
کلی آدم اومده بودند تا آهنگ جدید ما رو بشنون🔗
نامجون : بچه ها وقت اش هست که بریم وسط صحنه 😃
یونگی : آره بیایین بریم 💚
جیمین : وارد که شدیم سالن مثل همیشه ترکید و صدای همه آرمی ها به هوا رفت😆
تهیونگ : (باصدای بلند)
آرمی ها دوست تون دارم😘
همه ی اعضا گروه باهم :
عاشق تونیم❤️
سالن از صدای جیغ تماشاگران ترکید 💜
تهیونگ : میکروفن ها رو بالا آوردیم و شروع کردیم به خوندن 🍓
**********************************
جین : از وقتی که تو رو دیدم🎶عاشقت شدم🎵
هوبی : من مطمئنم که عاشق چشم های تو شدم❤️🎶
نامجون : چشم های تو ...... چشم های تو .....🎶
تهیونگ : حال من بدون تووووو خوب نبود❤️🎵
کوکی : اما تا اینکه تو آمدی 💚🎵
جیمین : چشم های توووو به من امید داد😍🎶
یونگی : امید برای زندگی داد 🍓🎵
تهیونگ : .....
*******************************
نبت هم خوانی من بود 🔗
ولی یه چیزی حواسم رو پرت کرد 🤍
آروم آروم قدم بر داشتم و به جلو رفتم 🍓
جیمین : تهیونگ چکار میکنی ؟😱
تهیونگ : یه دختر بود🧚♀️
یه پوستر به دست هاش بود🧤
روش نوشته بود :
تهیونگ لطفا ۵ ثانیه بهم نگاه کن من یه دختر ایرانی هستم که به کره اومدم تا تو رو ببینم ❤️من ۱۰ سال هست که منتظر این لحظه ام 🎇
تهیونگ : قلبم درد گرفت اون از ایران اومده کره تا من رو ببینه .. اون ۱۰ سال منتظر این لحظه بوده😔
تهیونگ : هی تو دختر !
دختر :
دختره به اینگلیسی صحبت میکنه:
م ... من .. اون داره به من اشاره میکنه ؟
تهیونگ : (اینجا اینگلیسی میگه :
تو اینگلیسی میتونی صحبت کنی!
دختر :
(از شوق گریه میکنه)
بله من دارم اینگلیسی با کیم تهیونگ صحبت میکنم من ۱۰ سال منتظر این لحظه بودم 😭
جین : هی تهیونگ چ.......
********************************
خب پارت 3 تمام شد😍
شاید پارت قبل به شرط نرسید 😮💨🙄
ولی من میزارم که بخونید اما لطفا حمایت کنید 💚
لایک =❤️لطفا