رمان(عشق یا رفاقت؟🔗
P:4
سلام❤️
من اومدم با پارت جدید💜
حمایت اصلااااا نمیشه🩵
و نمی دونم چرا دارم پارت میدم؟🎀
برو ادامه😮💨
حمایت نمیشه ؟
خب به درک😑😒
💙🤍💚🩵💜❤️
جین : هی تهیونگ چکار داری میکنی؟
تهیونگ: (اینگلیسی با دختره حرف میزنع:
هی بیا بالا 💚
دختر :
اشک از چشم هام میریخت و از خوشحالی بال درآوردم
سریع رفتم بالا💚
هوبی : هی اون کی هست چرا اجرا رو قط کردی؟
تو آبروی ما رو بردی !
نامجون : تهیونگ این کار تو اصلا درست نیست اگه میخوای تماشاگر بیاری روی صحنه صبر کن آهنگ تموم شه !
کوکی : تهیونگ خیلی ها اعتراض دارن 😑
تهیونگ : یه لحظه ساکت باشید .
این دختر از ایران به کره اومده که من یعنی همه ی مارو ببینه! اون ۱۰ سال منتظر بوده که ما رو ببینه .
چطور اینقدر بی تفاوت میتونید باشید؟
جین : هی تهیونگ دیگع داری شلوغش میکنی خیلی از آدم ها بخاطر ما به کره سفر کردن و میکنن این که دلیل نمیشه همه رو بیاریم روی صحنه ❗️
جیمین : جین راست میگه تو آهنگ رو قط کردی !
تهیونگ :
درحالی که به دختر زل زده بودم گفتم : ولی این فرق داره یه چیزی اش با بقیه فرق داره من عشق این آرمی رو به خودمون در چشم هایش میبینم .
دختر : تهیونگ دوست دارم بی تی اس دوست تون دارم
خیلی خوشحالم از دیدن تون💚
دیدن شما تنها آرزوی من بود من خیلی خوشحالم🥺💙
تهیونگ : هی دختر بشین .
کوکی : تهیونگ شروع کرد به آواز خوندن 🤍
یونگی : ما هم همراه تهیونگ شروع کردیم به خوندن🎀
3 ساعت بعد :
تهیونگ : اجرا تموم شد و بچه هنوز از دستم دلگیر بودن
نمی دونم چرا ولی اون دختر واسم متفاوت بود و با بقیه فرق داشت فرقی که نمی تونم بیان اش کنم🙄
البته اون دختر ایرانی واقعا خوشگل بود💜
قبل از اینکه بچه ها بیان و شروع کنن به غر زدن از سالن خارج شدم 🔗
یه هو یادم افتاده که اسم اون دختره رو نپرسیدم🙁
خیلی کنجکاو بودم اسمش اش چی هست 😑
سریع رفتم به صحنه اجرا همهی تماشاگرا رفته بودن اما اون دختر یه گوشه نشسته بود و خوشحالی از چشم هایش می بارید🎇
هی دختر اسمت رو بهم نگفتی ؟ :
دختر : اسم من هانا هست . و از ته قلبم عاشق شما هستم💚
تهیونگ: منم عاشق شما آرمی ها هستم💙
هانا : میشه یه عکس باهاتون بگیرم؟
تهیونگ: نیازی به عکس نیست این شماره ی من هست .
تو تا اینجا اومدی که من روببینی ک ۱۰ سال منتظرم بودی 🩷
حالا نبت منه که ازت تشکر کنم
من تا حالا با یه دختر ایرانی صحبت نکرده بودم😅
هانا : وای جدی میگی؟ یعنی من الان شماره کیم تهیونگ
خواننده مشهور کره رو که ۱۰ سال عکس هاشو نگاه میکردم دارم؟
خیلی خیلی خوشحالم من خوشبخت ترین دختر دنیا هستم آخه دیگه چطوری بگم که خوشحالم .
تهیونگ : هانا شروع کرد به گریه کردن معلوم بود خیلی خوشحاله 🧚♀️
خداحافظ هانا 🍓
(چون دختره کره ای بلد نیست همه جا باهم اینگلیسی صحبت میکردن )
داشتم از در سالن میرفتم بیرون که با چهره عصبانی بچه ها روبه رو شدم 🙄
ای وای شروع شد😅🙄
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
خب اینم از پارت 4
دیگع خسته شدم گفتم حمایت کنید نکردید🙁
واسه همین نمی گم😮💨
ولی از شما آرمی ها خیلی توقع داشتم🙄🥺
لایک کن لطفا❤️