رمان (عشق یا رفاقت؟🔗
P:2
سلام من اومدم با پارت 2 😁 چون پارت 1 به شرط رسید 💜
خب اگه پارت 1 رو ندیدی برو اون رو ببین بعد بیا❤️
و اینکه حمایت کن لطفا داستان قراره از پارت ۳ شروع شده و جذاب شه پس لطفا حمایت ام کن🩷
عشق یا رفاقت ؟
P:2
********************************
سلامممممممممم🩷
پارت یک رو دید؟😁 اگه ندید بدو ببین بعد بیا اینجا☺️
حمایت خیلی نبود ولی خب پارت 1 بود دیگع نمیشد که حمایت زیاد باشه🙁❤️
اینم پارت 2 نیاز به حمایت شماااااا😁🩷
********************************
بام ..... بیم .....
(صدای باز شدن در آسانسور)👆
تهیونگ : هوف ... بریم تو دلش 😮💨
جین : نمی دونم چرا نیومده صد بار بهش زنگ زدم جواب نمیده .🙄
یونگی : ای بچه ها اونجاست آقا تشریف آورد 😑
تهیونگ : هنوز وارد نشده بودم بچه ها به سمتم اومدن و شروع کردن غر زدن😂
جین : تهیونگ اصلا گوشی ات رو نگاه کردی !
میدونی چندبار زنگ زدم ؟
هوبی : هی ما باید امروز حتما تمرین می کردیم ......😡
کوکی : هی تهیونگ مگه دیشب بهت نگفتم زود بخواب تا صبح بیدار شی ما امشب کنسرت داریم و باید امروز واسه آهنگ جدید مون تمرین میکردیم.....
تهیونگ : حرف کوکی رو قط کردم گفتم :
(با صدای بلند )
بچه هااااااااااا .
صدای همه خوابید و ساکت نگاه ام کردن .
متاسفم بچه ها خب پیش میاد 🫣
من خواب موندم حالا الان به جای اینکه الکی وقت مون رو سر غر زدن من تلف کنید بیایید از زمان استفاده و تمرین کنیم ....
نامجون : هی بچه ها حق با تهیونگ هست بدویین بریم آماده شیم .
جیمین : آره بیایید بریم 🙃
تهیونگ : خندیدم و با بچه ها به سمت رختکن رفتیم .
لباس پوشیدیم و وارد صحنه شدیم 🥰
اسم آهنگ جدید مون (چشم های تو ) بود .
تهیونگ : ما با بچه ها تا ساعت ۳ تمرین کردیم و بعد از اون هر کدوم مون به خونه رفتیم تا استراحت کنیم 😵💫😮💨
ساعت ۷ اجرا داشتیم و من وقتی خونه رسیدم از شدت خستگی نفهمیدم چی شد که خوابم برد 😅🙄🙄
ساعت ۵ بیدار شدم و ..........
********************************
خب پارت 2 هم تمامید 😅
من همیشه روزی یه پارت میدم اما امروز دوتا دادم 🙄 چون حوصلم سر رفته😁
خب حمایت کنید لطفا تا پارت 3 رو بزارم 🥺
پارت 3 شروع داستان رمان ما است که خیلییی باحاله اگه امشب به شرط رسید پارت میدم 😁
شرط : ۳ لایک ❤️
فعلااااااا🔗💜